سازمان نظام پزشکی شهرستان بَرَره

این سیاهه در خصوص سازمان نظام پزشکی شهری خیالی است به نام بَرَره، نویسنده این داستان هرگونه ارتباط بین این داستان و سازمان نظام پزشکی خودمان را شدیداً و قویاً وجداً رد کرده و تکذیب می نماید. کیوون پزشکی است که از بد روزگار در شهر بَرَره گیر افتاده و چون به دلایل عشقی چاره ای جز ماندن در این شهر ندارد ، قصد دارد که در شهرستان بَرَره که مجموعه ای از بالا بَرَره و پایین بَرَره است مطب بزند و بدین وسیله ضمن خدمت به مردم این منطقه ، امرار معاش نماید. او می داند که برای تأسیس مطب نیاز به مقدمات و همچنین کسب مجوزهایی است لذا ضمن مراجعه به سازمان نظام پزشکی شهرستان بَرَره در خواست مجوز تأسیس مطب در این شهرستان را می کند. شیر فرهاد که تقریباً همه کاره شهرستان بَرَره است ، در نظام پزشکی شهرستان بَرَره نیز کار می کند لذا کیوون در ابتدای امر و به اجبار نزد شیر فرهاد می رود. و داستان ما از اینجا آغاز می گردد..... کیوون: سلام عرض کردم قربان. شیر فرهاد: ها چکار داری؟ کیوون: قربان من طبیب هستم و برای اخذ پروانه مطب بَرَره خدمت رسیدم. شیر فرهاد کمی کیوون را ورانداز می کند: خوب حالا من چه کار باید بکنم؟ کیوون: قربان ، گفتند که باید اول خدمت شما برسم. شیرفرهاد: ها ، درست گفتند؛ خوب بگو ببینم مدارکت کامله؟ کیوون با کمی ترس و لرز: فکر می کنم کامل باشه شیرفرهاد:یکی یکی بده مدارکت رو ببینم. کیوون: بفرمایید ، این گواهی پایان ضریب کا ، این گواهی پایان ضریب لا و این گواهی پایان ضریب فا و..... شیرفرهاد:ها خوبه ، گواهی ضریب هات کامله ، گواهی پایان طرح هم داری؟ کیوون: بله قربان این هم گواهی پایان طرح. شیرفرهاد: کجا طرحت رو گذرونده بودی؟ کیوون:در روستای درقوز آباد سفلا شیرفرهاد:چند سال کیوون: سه سال شیر فرهاد : خوب این مدت برای پر کردن مدت طرح کافی نیست کیوون : خوب باید چکار بکنم شیر فرهاد : خوب باید برگردی درقوزآباد و دو هفته دیگه بمونی ! کیوون: قربون قدت برم میشه یک کاری بکنی که من دوباره اونجا برنگردم؟ شیر فرهاد: خوب ، میشه ولی باید پول وَدی کیوون : به چشم شیر فرهاد : ها ، حالا شد برو بریز به حساب وزارت طبابت کیوون: چشم و فردا کیوون با فیش پرداختی بر می گردد شیرفرهاد: خوب گواهی عدم نیاز در ساعات غیر اداری هم داری؟ کیوون: من در جایی استخدام نیستم! شیرفرهاد: ها این که گفتی یعنی چه؟ کیوون:یعنی من آزادم شیرفرهاد:توجالت نَمی کشی؟ مگه پزشک آزاد هم میشه؟ کیوون: ببخشید معذرت می خواهم شیرفرهاد:حق عضویت در سازمان نظام پزشکی رو پرداخت کردی؟ کیوون: خیر قربان شیرفرهاد: ها تو خجالت نمی کشی ؟ بدو برو پرداخت کن بعد بیا تا جوابت رو بدم کیوون:جسارتاً برای هشت سال چقدر می شه شیرفرهاد توی چشمهای کیون نگاه می کنه وبعد آهسته یک مبلغی رو در گوش کیوون می گه کیوون که کمی جا خورده با تعجب می گه: قربان مثل اینکه اشتباه شده من شش سال عمومی بودم و تنها دو سال آخر این مدت رو متخصص محسوب می شم تازه چهار سال هم از این مدت رو رزیدنت بودم و عملاً کار نمی کردم شیرفرهاد: به ما ربطی نداره می خواستی رزینت نشی مگه ما بهت گفته بودیم رزیدنت بشی. ما همه این مدت رو باهات با تعرفه متخصص حساب می کنیم کیوون: اما قربان حق عضویت اون سالها خیلی کمتر از امسال بوده شیرفرهاد: چقدر تو خنگی، ما همه رو به پول امسال و با قیمت امسال حساب می کنیم تازه برو خدارو شکر کن که جریمت نمی کنیم وگر نه برای پرداخت جریمه دیرکردت، باید شلوارت رو هم در بیاری، بذاری و بری! کیوون با ناراحتی: بفرمایید دیگه چکار باید بکنم؟ شیرفرهاد:صدو پنجاه هزارتومان هم باید به حساب سازمان بریزی کیوون: دیگه برای چی؟ کیوون: چقدر تو خنگی ؟ واقعاً حقت بوده که دکتر بشی ، خوب معلومه برای اینکه برات پروانه صادر بشه تا بتونی توی بَرَره طبابت کنی . کیوون: مگر این یک برگ کاغذ چقدر قیمت داره شیرفرهاد با عصبانیت: آخه دکتر قلابی، یعنی واقعاً تو نمی دونی این یک برگ کاغذ چقدر قیمت داره خوب صد و پنجاه هزارتومان مایه کاریش میشه، تازه ما از جیب خودمون برات پِرِسش می کنیم. کیوون با شرمندگی : بله متوجه شدم ، از لطف شما ممنونم شیرفرهاد: قابل نَداشته بید. کیوون: خوب قربان دیگه چکار باید کرد شیرفرهاد: ها ، حالا برو پانزده هزارتومان هم به حساب خزانه داری بَرَره بریز کیوون: ببخشید این برای چیه؟ شیرفرهاد: تو واقعاً نَبَفَهمی؟ ، خوب معلومه برای صدور پروانه تو، تمام مردم ولایت بالا بَرَره و پایین بَرَره باید کار کنند و کلی به خزانه ولایت بَرَره ضرر وارد شده ، حالا تو تنها می خوای گوشه ای از این خسارت رو جبران کنی داری جفتک می ندازی! می خوای بگم پروانت رو صادر نکرده باطل کنند؟! کیوون: نه قربان معذرت می خوام چشم می رم پرداخت می کنم شیرفرهاد: بازهم پول وَده کیوون: دیگه برای چی؟ شیرفرهاد: مگه تو کارت نظام پزشکی نخواسته بیدی؟ کیوون: خوب چرا! ولی مگه هزینه صدور کارت، روی این مبالغ پرداخت شده نیست؟ شیرفرهاد: تو واقعاً نَبَفَهمی؟ که این کارت، خودش کلی دنگ و فنگ داشته بید ، بیست هزار تومان دیگه بده که کارت زودتر انجام بشه و کارت برات صادر بشه کیوون: بله قربان بفرمایید این هم بیست هزار تومان شیرفرهاد: ها، این که دادی گوشه نداشته بید لطفاً عوضش کن کیوون: بله البته ، باید من رو ببخشید شیر فرهاد با چهره حق به جانب: قابل نداشته بید کیوون: ببخشید حالا بعد از پرداخت این همه پول می تونم بپرسم سازمان نظام پزشکی بَرَره چه خدماتی به ما ارائه می ده؟ شیرفرهاد:ها ، چرا که نه الآن برات می گم ــ اگر لازم داشته باشی بهت وام می دیم ، البته با همون بهره ای که بانکهای خصوصی به مردم می دن! ــ اگه با الاغت خواسته باشی توی میدان اصلی بَرَره تردُد کنی بهت آرم طرح ترافیک می دیم با مبلغ حدود نیم میلیون تومان در سال که بری لذتشو ببری ــ در ضمن یک مجله ماهنامه هم برات می فرستیم که توش هر ماه عکسهایی از مسئولین سازمان نظام پزشکی بَرَره چاپ شده که با دیدن تیپ اونها کلی حال خواهی کرد! در ضمن در آخر این مجله اسم پزشکایی که از شون شکایت شده و به هر دلیل محکوم شدن رو با مشخصات کامل می زنیم تا آبروشون حسابی بره دیگه از این حمایت بیشتر هم مگه می شه؟ کیوون با حیرت: خیلی متشکر و سپاسگذارم شیر فرهاد با یک لبخند معنی دار: قابل نداشته بید! کیوون: نظام پزشکی از نظر حقوقی چه حمایتی از ما می کنه؟ شیرفرهاد: این که گفتی (حمایت) یعنی چه؟ کیوون: یعنی اگر کسی از من به دادسرای انتظامی شکایت کرد، نظام پزشکی چه حمایتی از من می کنه؟ شیرفرهاد: ها، وقتی کسی ازت شکایت کرد ، ما میاریمت توی دادسرا و کمیسیون و اونقد ر می بریم و میاریمت تا پدرت در بیاد ، تا دیگه از این غلطها نکنی که مردم بَرَره از شکایت بکنند! کیوون: حالا اگر من تبرئه شدم چی؟ آیا سازمان از من حمایتی می کنه؟ شیرفرهاد: ها، اونجا دیگه باید دُمت رو بذاری روی کولت و فرار کنی ، توی بَرَره چیزی به عنوان حمایت از پزشک و اعاده حیثیت و درخواست ضرر و زیان پزشک از شاکی وجود نداره ، برو خدارو شکر کن که بعد از تبرئه شدن اعدامت نمی کنند! کیوون: بله، خیلی متشکرم از این همه خدماتی که به من ارائه می دهید! ، واقعاً متشکرم! شیرفرهاد: قابل شما رو نداشته بید! کیوون: خوب قربان کی بیام پروانه مطب رو بگیرم؟ شیرفرهاد: برو پانزده روز دیگه بیا آماده است پانزده روز بعد کیوون برای گرفتن پروانه مطب می آید ولی غافل از این است که با تعرفه های فعلی پزشکی که حتی کمتر از هزینه دریافتی یک آرایشگر مردانه است نمی تواند در شهرستان بَرَره مطبی دایر کند و از این طریق امرار معاش نماید. تازه چند روز بعد نماینده دارایی هم برای اخذ مالیات به سراغش خواهد آمد و با صدای طنین اندازی به وی خواهد گفت پول وَده ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه .


ضمیمه ها
ضمیمه ندارد
تمامی حقوق برای وب سایت دادمهر محفوظ است. Telegram